نقدِ «از دامن زن، مرد به معراج می‌رود»_هانی مانا

نقدِ «از دامن زن، مرد به معراج می‌رود»

انسان همواره برای به دست آوردن ثروت و قدرت و حفظ آن، نیازمند ابزاری برای سلطه‌گری بر هم‌نوعان خود بوده‌ است. مؤثر و بادوام‌ترین روش حفظ اقتدار، تزریق و تبلیغ ایدئولوژی بر افکار مردم است. هر مذهبی یک ایدئولوژی‌ست؛ و تا آن جایی که امکان داشته باشد، غرایز و هیجانات انسان را درون چهارچوبی خاص قرار می‌دهد، و تا پا فراتر گذاشتن هر انسان از چهارچوب‌های تعیین شده منجر به احساس گناه او شود. بنابرین هر مذهبی برای انسان‌ها قفس ذهنی ساخته، راه سلطه خود را آسان‌ کند. دوام مذهب در یک جامعه سنتی، منجر به تلفیق آن با سنت‌های جامعه است؛ بنابرین این‌همان شدن هر دو، موجب ریشه دواندن در عمق ذهن افراد جامعه می‌شود‌؛ سپس هر فرد، این سنت‌های مذهبی را ارزش تلقی می‌کند. در این راستا مذهب، با زنان به مثابه ابزاری برای تجارت، تولید ثروت و حفظ قدرت برخورد کرده‌ است. با کاسته شدن اعتماد به نفس و قدرت در زنان، آنان خود را جنس دومی می‌دانند که همیشه برای به موفقیت رسیدن خود نیازمند مردان هستند.
(از دامن زن، مرد به معراج می‌رود) این جمله‌ی معروف از روح الله خمینی، رهبر انقلاب ۱۳۵۷ ایران است؛ که در ظاهر تفسیرات این جمله، وی زن را دارای نقش مهم‌تری در جامعه می‌داند و تنها زن نقش مؤثر در تربیت فرزندان را دارد و با قرار دادن زنان در خانه، بار مسئولیت را از شانه مردان برمی‌دارد:
«ایشان نقش مادر را در خانه خیلی تعیین کننده می‌دانستند، و به تربیت بچه‌ها بسیار اهمیت می‌دادند. گاهی ما شوخی می‌کردیم و می‌گفتیم پس زن همیشه باید در خانه بماند، می‌گفتند: شما خانه را کم نگیرید، تربیت بچه‌ها کم نیست و اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده‌ است. ایشان معتقد بودند تربیت فرزند از مرد بر نمی‌آید و این کار دقیقن به زن بستگی دارد و چون عاطفه زن بیشتر است، قوام خانواده هم باید بر اساس محبت و عاطفه باشد» ( دانش‌نامه خمینی جلد دوم، صفحه ۶۵-۷۰) با توجه به تفاسیر خمینی از این جمله که در ظاهر سعی در به قدرت رساندن زنان دارد، با نگاه ابزاری او و وابسته‌سازی زنان به مردان مواجه می‌شویم. سال‌هاست که این جمله‌ی ضد انسانی بر دیوارهای شهر نوشته می‌شود و توجیهات ضدزن‌گونه، آن را پوشش می‌دهد و همچنان شاهد تکرار و پر رنگ شدن مذهب و بزرگ‌تر شدن قدرت در زیر سایه مذهب و سنت هستیم. قدرتی که برای هدف خود دست به دامن سنت‌هایی از جمله ازدواج می‌شود. از این دیدگاه، مرد فردی خود مختار است که در درجه اول به مثابه عامل تولید در نظر گرفته شده است، و ازدواج، یگانه‌توجیه اجتماعی، برای رشد و ترقی اوست. ازدواج به دو دلیل به زن تحمیل شده است؛ یکی برای آن که زنان باید کودکانی را به جامعه تحویل دهد و دوم، زن این وظیفه را دارد که نیازهای جنسی مرد را برطرف کند و مراقبت از خانه او را برعهده بگیرد تا آرامش در جامعه حاکم شود. کاری که اجتماع به زن تحمیل می‌کند به مثابه خدمتی‌ست که که او به شوهر خود می‌کند به همین ترتیب اجتماع دین خود را از طریق مردی که برای زن در نظر گرفته است ادا می‌کند. با توجه به این جمله مرد اساسن از دامن زن به سعادت و رشد و پویایی می‌رسد، مرد در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با تغییر و پیشرفت آشنا می‌شود و زمانی که دچار احساس خستگی شد، پناه می‌آورد به کانون گرم خانواده‌‌ای که زن در آن از کودکان مراقبت می‌کند. اما زن به تغییر نیافتن ادامه می‌دهد و تنها با وساطت شوهر و گرم نگه داشتن کانون خانواده و تربیت فرزندان، در اجتماع ترقی می‌کند. قبل از ازدواج، دختران همچنان با محدودیت‌های بی‌شماری دست و پنجه نرم می‌کنند و برای رهایی یافتن از محدودیت‌هایی که ریشه در سنت و مذهب دارد، تن به ازدواج می‌دهند؛ در حقیقت مرد با بیان اینکه او را صاحب خانه می‌کند، او را به خدمت در می‌آورد تا آرامش را در خانه فراهم کند که خود بتواند در جامعه رشد کند. اغلب توجیهاتی در خصوص مساوی بودن حقوق زنان با مردان، صورت گرفته است؛ از آن جهت که زنان عاطفه و بدن خود را در اختیار شوهر قرار می‌دهند تا مرد هرگونه حق بهره برداری از زن را داشته باشد، در ازای آن مهریه و نفقه از جانب مرد به زن داده می‌شود. این امر بیانگر حقوق پایمال شده زنان توسط مردان است، زیرا زنان مهارت‌های سیاسی، اجتماعی و شغلی خود را با فراهم کردن آرامش در خانه مرد معاوضه می‌کنند و بنا به این دلایل، مردان پیشرفت زنان در اجتماع را زیر سایه خود نگه داشته‌اند تا از این طریق رتبه زن به واسطه پیشرفت مرد بالا برود. سیطره‌ی چنین سنت‌هایی بر سر زنان، اعتماد به نفس آنان را کاسته و بیشتر شتاب‌‌زده و نگران می‌کند تا خود را بر گردن پسران بیا‌ندازند، زیرا بر این باور‌ هستند که نمی‌توانند گلیم خود را به تنهایی از آب بکشند؛ به همین علت از هر ابزاری برای ازدواج استفاده می‌کنند. این فرهنگ همچنان در حال حاضر بر جامعه ایران گسترده شده است. با پیشرفت فناوری، هر روزه در فضای مجازی، شاهد آموزش‌های دلبری، به دام انداختن‌شوهر، راهکارهایی برای خیانت نکردن شوهر و افزایش زیبایی برای پیدا کردن کیس ازدواج هستیم و اغلب زنان، برای هر عمل مرد، در خود به دنبال علت و چرایی آن هستند؛ که ریشه دواندن چنین سنت‌هایی تنها بلاهت را در جامعه ایران ترویج می‌دهد.

هانی مانا

About the author

آیدین دارا

Leave a Comment